حتماً در خبرها شنیدهاید که به دستور مستقیم رییس جمهور، قرار است بزرگترین طرح انتقال آب نامتعارف خاورمیانه در ایران کلید بخورد؛ طرحی که میخواهد 500 میلیون متر مکعب آب شور دریای مازندران را از طریق لوله و تونل از نواحی خاوریاش به سمنان برساند تا پس از شیرین کردن مورد استفاده هموطنان عزیز ما در استان سمنان قرار گیرد.
شایان توجه آن که استان سمنان کمتراکمترین استان کشور از نظر شمار ساکنینش است. یعنی در حالی که به طور متوسط سرانهی زمین هر ایرانی 2.3 هکتار است؛ رقم نظیر آن در سمنان به حدود 17.1 هکتار میرسد. کافی است این رقم را با همین کشور همسایه، پاکستان مقایسه کنیم که از مرز 0.5 هکتار برای هر پاکستانی تجاوز نمیکند. حتا بدون توجه به قلمرو پهناور استان سمنان که سبب شده آن را در شمار یکی از هفت استان بزرگ ایران قرار دهد، از نظر جمعیت، این استان با 570 هزار نفر جمعیت، سیامین استان کشور محسوب میشود و فقط ایلام را در پایین دست خود با فاصلهای اندک میبیند.
در حقیقت از آنجا که سمنانیها سالانه بیش از یک میلیارد و یکصد میلیون مترمکعب آب را در بخشهای سه گانه کشاورزی، شرب و صنعت مصرف میکنند؛ میانگین آب قابل دسترس هر سمنانی با حدود 1927 متر مکعب در سال، بیشتر از میانگین آبی است که سالانه هر ایرانی (حدود 1800 متر مکعب) در اختیار دارد.
نکتهی جالبتر آن که اخیراً استاندار سمنان نسبت به هدررفت هنگفت آب در بخش کشاورزی استان ابراز گلهمندی کرده و راندمان آبیاری را در این بخش 35 درصد عنوان کرده است (که البته میتواند حتا اندکی خوشبینانه هم باشد!). ایشان گفتهاند: اگر فقط حدود یک پنجم (40 هزار هکتار) از اراضی کشاورزی استان را بتوان به سامانههای آبیاری تحت فشار مجهز کرد، آنگاه سالانه 110 میلیون متر مکعب در این بخش صرفه جویی میشود؛ معنی سخن استاندار محترم آن است که چنانچه فقط تمامی اراضی را در بخش کشاورزی بتوان به این سامانه مجهز کرد؛ آن گاه آب مازادی که صرفهجویی میشود، به مراتب بیشتر از آن 500 میلیون متر مکعبی است که میخواهیم با صرف هزینهای گزاف و تحمل تبعات محیط زیستی و حقوقی جبرانناپذیرش از دریای مازندران انتقال داده و شیرین کنیم و لابد پساب بسیار آلودهی آن را هم در دشت کویر تخلیه سازیم!
حال این پرسش ساده را که در پیشانی این نوشتار نشسته، دوباره تکرار میکنم:
آیا نجات سمنان وابسته به انتقال آب از دریای مازندران است؟!
آیا برای درک بهتر برخی مسألهها بهتر نیست، منظر دیدمان را تغییر داده و اجازه دهیم صداهایی را بشنویم و تصاویری را ببینیم و مفاهیمی را درک کنیم که تاکنون اجازه شنیدن و دیدن و درک کردن به آنها نداده بودیم؟
محمد درویش